ورود | عضویت

** تمامی کالا و خدمات این فروشگاه، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است **

پایگاه خبری مشاورنیوز

جدیدترین اخبار، مقالات، همایش و کارگاه های مشاوره و روان شناسی در ایران

MOSHAVERNEWS PSYCHOLOGY & ADVISING NEWS

لیبیدو چیست؟؟؟
لیبیدو چیست:
 
لیبیدو به معنای تمام امیال احساسی انسان و به شوق درآوردن انسان برای ادامه ی زندگی است . تمام احساساتی که اکنون در شما  میجوشد و شمارا وادار به ادامه ی زندگی میکنه ( لیبیدو) است.
فروید لیبیدو رو اختراع نکرد . فروید از لیبیدو استفاده کرد و آن رابه میل جنسی هم ربط داد .
لیبیدو یک احساس به نام میل جنسی نیست . بلکه میل جنسی هم زیر مجموعه ی لیبیدو است، اما از آنجایی که فروید عزیز مستقیم برای نظریه ی شور و شوق جنسی از این کلمه استفاده کرده. در ذهن ها به عنوان یک کلمه جنسی جا گرفته است.
لیبیدو درون هر بدنی وجود داره و باعث حرکت و پویایی آن میشود میشه . همین که صبح بلند میشید و میخواهید زندگی کنید از لیبیدوی درون شما نشعت گرفته است. همین که به آینده امید دارید از لیبیدوی درون شما میآید.
اسم لیبیدو به معنای شور و شوق برای ادامه زندگی و دور شدن از مرگ است.
سالها پيش « زيگموند فرويد » نابغه روانپزشكي، «اصل لذت» را معرفي كرد. اين اصل بيان مي‌كند كه «‌ارگانيسم» در جستجوي محركهايي است كه به او «احساس لذت» بدهند و از محركهايي كه براي او «رنج» ‌و «‌درد» ايجاد كنند فاصله مي گيرد. جستجوي لذت و فرار از رنج منجر به حركت ما از نقطه اي كه در آن قرار داريم به سوي نقطه ديگر مي شود، نقطه اي كه در آن لذت ببيشتري  مي بريم يا رنج و فشار كمتري را متحمل مي شويم. اين «تمايل حركت» را «انگيزش»‌ (Motivation) مي ناميم.
زندگي شبيه به يك بازي است، شايد هم بايد بگوئيم همه بازي ها به نوعي «نماد زندگي» هستند. در يك بازي كامپيوتري براي عبور از يك مرحله و ورود به مرحله بعدي بازي، بايد ميزان خاصي امتياز جمع كرد در غير اينصورت بازي مكرراً تكرار مي گردد!‌
در اين نوشتار، مراحل مختلف «بازي ليبيدو» را مرور مي كنيم و ويژگي هاي رفتار فرد را در هر مرحله مورد بررسي قرار مي دهيم.
1-  بازی با اسباب بازی :
اگر در اين مرحله فرصت كافي براي اين بازي در اختيار فرد قرار گيرد، پس از مدتي علاقه فرد به اشيا كمرنگ تر مي شود به اين معنا كه اشيا بدليل «كاربردشان» مورد علاقه اند نه بدليل «بودنشان»! يك ماشين اسباب بازي را نمي توان سوار شد بنابراين كاربردي ندارد. براي يك كودك اين ماشين اشتياق ايجاد مي كند ولي براي فردی كه مرحله بازي با اسباب بازي ها را گذرانده، اين ماشين ارزش چنداني ندارد. اما اگر در اين مرحله فرصت بازي با اسباب بازي ها در اختيار فرد قرار نگيرد، فرد ميتواند تا آخر عمر در اشتياق «اسباب بازي ها» بماند. افراد زيادي را مي بينيم كه به اشيا عشق مي ورزند، كلكسيون هايي از مجسمه ها، ظروف، زيور آلات و عتيقه جات گردآوري مي كنند. كمدها و گنجه هاي پر از وسايل بدون كاربرد يا وسايلي كه براي صاحب شان كاربرد چنداني ندارد نشان دهنده تثبيت در اين مرحله هستند. 
شيفتگي در مقابل مدل هاي جديد اتومبيل، مقروض شدن براي خريد وسايلي كه تفاوت چنداني در زندگي ما ايجاد نمي كنند، افراط در خريد كردن (Oniomania) از ديگر نشانه هاي تثبيت ليبيدو در اين مرحله هستند. 
2-  بازی با هم جنس:
در مرحله بعدي، نقطه هدف اشتياق فرد از «اسباب بازي» به سمت «‌همبازي» جابجا مي شود. كودكي كه از مرحله اسباب بازي گذر كرده ترجيح ميدهد به جاي بازي كردن با يك اسباب بازي پرزرق و برق، يك همبازي پيدا كند كه با يك توپ پلاستيكي با او بازي كند. جستجوي همبازي، كودكان را به كوچه و خيابان و خانه دوستان مي كشد و زمينه ارتباط اجتماعي را براي آنها فراهم ميكند. اگر فرد اين مرحله را با موفقیت بگذراند مي تواند به مرحله بعدي بازي برود در غير اينصورت ممكن است سالها ـ و حتي تا پايان عمر ـ در اين مرحله بماند. كسانيكه در اين مرحله مانده اند بطور افراطي به ارتباطات دوستانه تمايل دارند. افرادي كه آنها را «دوست باز» مي ناميم، كسانيكه به بهاي از دست دادن رفتارهاي هدفمند و برنامه هاي ضروري زندگي وقت خود را صرف دوستانشان مي كنند، در اين مرحله بازي «جا مانده اند»‌. «قمار بازي افراطي» (pathologic Gambling) يكي ديگر از جلوه هاي جاماندن در اين مرحله بازي است. افرادي كه در اين مرحله جا مي مانند ممكن است دچار وابستگي به مواد شوند اما آنچه آنها را به سوي مصرف مواد مي خواند نه «نشئه مواد» ، كه «بزم مواد» است. ساعتها همنشيني و وقت گذراني با دوستان، مطلوب آنهاست و مواد تنها بهانه اي است براي دور هم جمع شدن. گرچه بديهي است كه مصرف مكرر مواد فرد را دچار «وابستگي فيزيولوژيك » هم می نماید.
3- همبازي غير همجنس
در شروع دوره نوجواني، بالارفتن سطح هورمونهاي جنسي موجب افزايش توجه به جنس مخالف مي شود. اين تغيير باعث مي شود همبازي مورد علاقه يك همبازي غير همجنس
باشد. اما هدف از ارتباط غير همجنس در اين مرحله، ارتباط جنسي نيست بلكه هدف داشتن يك همبازي است. در واقع اين مرحله از زندگي باعث مي شود ارتباط اجتماعي گسترش يابد و فرد بتواند با افراد غیر همجنس خود نيز ارتباط پيدا كند اما «جاماندن»‌ در اين مرحله باعث تمايل افراطي به ارتباط با جنس مخالف مي شود. نكته قابل توجه اين بازي، «‌غير جنسي»‌ بودن آن است. فرد تمايل دارد با «همبازي» خود روابط «عاشقانه» داشته باشد، ابراز عشق كند و عبارات عاشقانه بشنود اما بشدت نسبت به جزء جنسي در بازي احساس بدي پيدا مي كند. در واقع اين مؤلفه را موجب «آلوده شدن» عشق مي داند. اگر همبازي او تمايل خود را براي نزديكي جنسي اعلام كند، اين فرد احساس مي كند عشق او دروغ است و فريبي بوده براي ارتباط جنسي.  
به دلايلي كه براي ما ناشناخته است، تعداد دختراني كه در اين مرحله بازي جا مي مانند بيش از پسران است و اين مسأله موجب اين باور شده  كه تمايل جنسي در زنان بيشتر كيفيت رومانتيك دارد تا جسماني. 
نامه نگاري عاشقانه، تمايل به اشعار و آوازهاي عاشقانه، جستجو براي پيدا كردن «‌بهانه هايي»‌ براي كارهاي مشترك با جنس مخالف بدون اينكه كنايات و اشارات جنسي آن را «آلوده كند» و در موارد شديد «‌هذيان هاي عشقي»‌ (Erotic Delusions) از نشانه هاي تثبيت دراين مرحله است. كساني كه آنان را «شخصيت هاي نمايشي» (Histrionic personality)  مي ناميم نيز از جاماندگان در اين مرحله بازي هستند. 
4- رقابت طلبی:
در اين مرحله بازي علاقه به «اثبات خود به ديگران» ‌بخش عمدۀ بازي مي شود. اينجا مهم است كه در بازي «برنده» شويم تا اينكه «مشغول بازي باشيم». وجود اين مرحله از زندگي براي بالا بردن كوشایی و سرسختي ما در زندگي ضروري است همانطور كه «اريك اريكسون» مي گويد اين مرحله industry vs. inferiority stage است. كسانيكه در اين مرحله، پيروزي ها و موفقيت هايي راكسب ميكنند و در زمينه اي از زندگي گوي سبقتي را مي ربايند و بر سكوي پيروزي مي ايستند مي توانند اين مرحله بازي را به پايان برسانند. «جاه طلبي» (Ambition) در اين افراد همه زندگي را تحت تأثير قرار نميدهد. اما كساني كه در اين مرحله جا بمانند تمام زندگي را ميدان  مسابقه اي مي دانند كه هدف آن «اثبات برتري خود نسبت به ديگران» است. آنها حاضرند بهاي سنگيني را بپردازند ‌تا به مقام بالاي اجتماعي دست يابند و براي بدست آوردن «رياست » يا «شهرت» خود را به آب و آتش مي زنند. عدم گذر از اين مرحله منجر به اين مي شود كه فرد تمام زندگي خود را صرف رقابت و جاه طلبي كند تا جايي كه همه مولفه هاي زندگي تحت تأثير همين يك موضوع قرار مي گيرند. شخصیت هاي خود شيفته (Narcissistic personality) نمونه اي از چنين اشخاصي هستند. ناكامي شديد در اين مرحله همراه با زمينه زيستي ـ رواني روان پريشي (Psychosis) مي تواند منجر به شكل گيري هذیانهای بزرگ منشي (Grandiosity Delusions) شود . در واقع فرد سعي مي كند با تغيير دادن واقعيت و خلق يك دنياي تخيلي (Distortion) كه در آن او به برتري مي رسد، آنچه در بازي واقعي بدست نياورده جبران كند. افراد وابسته (Dependent personality) با «آويزان شدن» به افراد قدرتمند سعي مي كنند اين مرحله بازي را بگذرانند. در واقع آنها تلاش مي كنند عضو يا هوادار ‌«تيم برنده»‌ باشند. افراد متعصب كه به عقيده، مليت، مذهب يا نژاد خود چنان تعصب (prejudice) دارند كه هر كس مخالف اين موضوع تعصب باشد را بي ارزش و پست ميدانند در واقع بدنبال راهي براي اثبات برتري خود نسبت به ديگران هستند. جالب اينجاست كه اگر همه آدمها عقيده آنها را بپذيرند «‌نبرد» آنها به پايان نمي رسد، آنها به بخشي خاص يا شعبه اي خاص از آن مذهب يا عقيده مي چسبند تا به گونه اي با ديگران متفاوت باشند و اين تفاوت را دليلي بر اثبات برتري خود مي دانند. 
بازي «‌جاماندگان» دراين مرحله، جزو پرهزينه ترين مسایل براي جامعه بشري است! 
«ميلان كوندرا» دركتاب «زندگي جاي ديگري است» ‌به زيبايي شرح زندگی كسي كه دراين مرحله گير كرده است را مي آورد.
5- بازی ها ی جنسی:
در اين مرحله زندگي ـ كه بطور طبيعي با پايان نوجواني و رسيدن به جواني فرا ميرسد ـ دوباره علاقه به غير همجنس افزايش مي يابد با اين تفاوت كه هدف رابطه با غير همجنس، ‌رسيدن به لذت نزديكي جسماني است. وجود اين مرحله در زندگي بطور طبيعي جزئي ضروري است تا حيات ادامه يابد. اما «جاماندن» ‌در اين مرحله منجر به افراط در روابط جنسي مي شود . فرد جامانده در  این مرحله آنقدر بطور افراطي با موضوع «سکس» درگير است كه نمي تواند با فردي از جنس مخالف مراوده داشته باشد و كشش شديدي را براي  نزديكي با او در خود حس نكند . 
گروهي از نظريه پردازان واژه «اعتياد جنسي»‌ (Sex Addiction)را براي اين افراد پيشنهاد كرده اند. جالب است كه گاهي جاماندگان در مرحله قبل (اثبات خود) موضوع جنسي را براي اثبات خود بر ميگزينند و با مبتلايان به Addiction Sex اشتباه گرفته مي شوند، مرداني كه پي در پي بدنبال ايجاد روابط جنسي هستند و مرتب مشغول «‌لاف زدن» درباره روابط جنسي خود هستند و بيش از آنكه خود موضوع سكس براي آنها جذاب باشد برايشان مهم است كه براي ديگران بگويند كه «چه ها كرده اند!» دچار جاماندن در مرحله اثبات خود هستند. زناني كه با اغوا گري جنسي (seduction) بدنبال اين هستند كه افراد زيادي را به خود جذب كنند و آنها را «تشنه از لب آب برگردانند!» مسأله جنسي ندارند بلكه بدنبال «‌اثبات خود» هستند. 
6- لانه سازی:
بطور طبيعي، بعد از رابطه جنسي، زاد و ولد پيش مي آيد. از نظر رواني نيز طي كردن طبيعي مرحله جنسي باعث مي شود كه «ليبيدو» معطوف به «‌نقش والدانه»‌ (parenting) گردد. آنگاه فرد به جاي علاقه جنسي معطوف به افراد متعدد، علاقه به همسري پيدا مي كند كه در «‌لانه سازي» و مراقبت از كودكان با او همكاري كند. هدف ليبيدو به جاي لذت بردن مستقيم، لذت بردن غير مستقيم خواهد بود، فرد با فراهم كردن اسباب بازي براي كودكش لذت مي برد، بازي كودك با همبازي و موفقيت او در رقابت ها پدر و مادر را ارضا مي كند.
بطور طبيعي اين مرحله از زندگي همچون مرحله جنسي براي دوام حيات ضروري است. اگر پدر و مادر از فراهم كردن لانه و كاشانه براي فرزندانشان لذت نمي بردند فرزندان رها شده در جهان نا امن چه وضعيتي پيدا مي كردند؟
اما جاماندن دراين مرحله از بازي باعث مي شود كه حتي زماني كه فرزندان، خود به مرحله استقلال و «‌لانه سازي»‌ رسيدند، مادر يا پدر دست از مراقبت از آنها برندارند. انسانهايي را مي بينيم كه با وجود فراهم بودن شرايط و سن مناسب، قادر به ازدواج و تشكيل خانواده نيستند و وقتي كه والدين آنها را ملاقات مي كنيم «چسبندگي» يك يا هر دوي آنها را به فرزند احساس مي كنيم! 
آنها با مراقبت افراطي،‌ ترساندن فرزند و ايجاد اين ذهنيت كه او ناتوان است و تصمیمات اشتباه ميگيرد او را چنان «زمين گير»‌ ميكنند كه او «براي هميشه» در لانه آنها بماند و نياز آنها را براي بازي مامان و بابا ارضا كند.
7- پایان بازی:
در اين چنين وضعيتي، انرژي «‌ليبيدو»‌ تخليه مي شود. فرد همه لذت ها  را «به جا»‌ و «به اندازه»‌ تجربه كرده و تمايل به «‌پايان بردن»‌ بازي در او پديد مي آيد. در اينجا سائق ديگري به جاي ليبيدو، به صحنه مي آيد كه به آن «‌غريزۀ مرگ»‌ (Thanato) گفته مي شود. 
اگر فرد به اين خط پايان نرسيده باشد و در هر يك از مراحل بازي گير كرده باشد، فكر كردن درباره مرگ، يا هر اتفاقي كه «مرگ» ‌را به ذهن فرد ياد آوري مي كند، او را دچار يك بحران ترس و وحشت مي كند. بسياري از افرادي كه در كلينيك با ترس از بيماري و با نشانگان هايي همچون اختلال هراس (panic Disorder) و خود بيمار انگاري (Hypochondriasis) مراجعه مي كنند در عمق ذهن دچار «ترس از مرگ» ‌مي باشند.
از سوي ديگر فرا رسيدن زودرس «‌تاناتو»، ‌نه تنها نشانه رسيدن به «‌خط پايان» نيست بلكه نشانه ناكامي عميق (Frustration) از طي كردن مراحل بازي است و نوعي «‌فرار از بازي» ‌محسوب مي شود. همانند بازيگري كه هنگامي كه خود را نزديك به شكست مي بيند، بازي را به هم مي زند، ناتواني در ارضا «‌ليبيدو» باعث فرارسيدن زودرس «تاناتو» مي گردد. فرارسيدن زودرس غريزۀ مرگ باعث «‌ميل به تخريب» مي شود. فرد اقدامات خشن و بي رحمانه انجام مي دهد، ‌علاقه به شكستن قوانين و مقررات دارد، كارها را نيمه تمام مي گذارد و آنچه خود يا ديگران ساخته اند را ويران مي كند، كسانيكه آنها را «شخصيت هاي ضد اجتماعي» (Antisocial personality) مي ناميم نمونه اي از اين افراد هستند. گاهي نيز فرا رسيدن  زودرس « تاناتو»‌ منجر به تمايلات خود تخريبي، ميل به خودكشي، ناتواني از لذت بردن و احساس پوچي مي گردد كه نمونه بارز آن را در «‌شخصيت هاي مرزي»                   (Borderline personality) مي بينيم. 
رسيدن به موقع به خط پايان، بر خلاف «تاناتوي نابجا»‌ بسيار «‌نرم و آرام» ‌اتفاق مي افتد. هيچ  علاقه اي به تخريب و خودكشي وجود ندارد و نگاه به زندگي همچون نگاه به داستاني شيرين كه به پايان رسيده است با احترام و علاقه است، هر چند انتظار «‌داستان بعدي»‌ با علاقه و كنجكاوي در كنار آن قرار دارد. شايد آنچه «پائولو كوئيلو»‌ در انتهاي كتاب «جنگجوي نور»‌ مي آورد توصيف زيبايي از حال چنين كسي باشد:
وقتي فرمان انتقال مي رسد،
جنگجو به تمام دوستاني كه در طول راه بدست آورده است مي نگرد. به بعضي از آنها آموخته است كه صداي ناقوس معبد غرق شده را بشنوند و براي ديگران، گرد آتش داستان هايي را نقل كرده است. جنگجوي نور از همراهان سفر سپاسگزاري مي كند، ضمن آنكه خاطرات سفري فراموش ناشدني را با خود به همراه دارد، نفس عميقي مي كشد و به پيش مي رود.»
آشنایی با روان شناسان
دکتر کیانوش زهراکار
دکترای تخصصی مشاوره
 
عضو هیئت علمی دانشگاه  خوارزمی تهران
 
پژوهشگر برتر منتخب دانشگاه خوارزمی در سال ۱۳۹۲
 
پژوهشگر برتر منتخب استان تهران در سال ۱۳۸۸
 
پژوهشگر برتر منتخب دانشگاه آزاد اسلامشهر در سال ۱۳۸۷
 
پژوهشگر برتر منتخب استان لُرستان در سال ۱۳۸۳
 
دانشجوی برتر منتخب دوره دکتری در سال ۱۳۸۲
 
استاد راهنما و مشاور بیش از 100 پایان نامه تحصیلات تکمیلی
 
 
دکتر امیرهوشنگ مهریار
-سال تولد: 1315 
رتبه علمي: استاد
تحصيلات:  Ph.D ـ روانشناسي ـ لندن ـ (1344) 1965
1. دانشگاه شيراز، شيراز ـ پژوهشي/ آموزشي/ اجرايي ـ رئيس مركز جمعيت‌شناسي، سرپرستي
2. دانشگاه هاروارد، دانشكده پزشكي بوستون ـ پژوهشي ـ Post-Doctoral
3. دانشگاه پنسيلوانيا، فيلادلفيا ـ پژوهشي/ آموزشي ـ استاد مدعو
4. سازمان بهداشت جهاني ـ پژوهشي ـ مشاور علمي
5. مؤسسه عالي پژوهش در برنامه‌ريزي ‌و توسعه تهران ـ پژوهشي/آموزشي/ اجرايي ـ استاد ـ رئيس گروه
 
 دكتر حمزه گنجی
متولد : دوم فروردين‌ماه سال 1321 در هادي‌شهر از بخشهاي شهرستان مرند ب
کارشناسی :رشته زبان فرانسه 1344
کارشناسی ارشد: دانشگاه تهران  رشته علوم تربیتی
دکتری   : 1351  دانشگاه مون پلیه (فرانسه)
 دکتر محمود ساعتچی

1-ليسانس علوم اجتماعي از دانشگاه تهران در سال 1344.
2-ليسانس نظامي از دانشكده پياده نظام ارتش (شيراز) در سال 1345.
3-فوق ليسانس علوم اجتماعي از دانشگاه تهران در سال 1347.
4- دكتراي (Ph.D.) روانشناسي از دانشگاه اله آباد (Allahabad University) هندوستان در سال 1353.
5- طي دوره تخصصي راهبردها، فنون و روش هاي عملي كاربردي روانشناسي در برگزاري دوره هاي آموزش مديريت عالي در كالج هنلي (Henly)، انگلستان (لندن) در سال 1357.
پروفسور سعید شاملو،( بنیان گذار روانشناسی بالینی ایران)
متولد : سال 1308 در ملایر
کارشناسی : دانشگاه جورج واشنگتن
کارشناسی ارشد:  دانشگاه ایالتی واشنگتن
دکتری   :  دانشگاه ایلی نویز در رشته روان نشاسی بالینی 
فوق دکتری  : دانشگاه ایلی نویز در رشته رواندرمانی
 دکتر یوسف کریمی

سال تولد : 1323 
محل تولد : قزوین 
کارشناسی آموزش ابتدائی از دانشگاه ابوریحان بیرونی سابق
کارشناسی ارشد  در رشته روانشناسی تربیتی در سال 1353(1974) از دانشگاه ایالتی بال در ایالت ایندیانا 
دکتری در سال 1356(1977) موفق به اخذ درجه دکتری در رشته روانشناسی تربیتی، از دانشگاه ایالتی فلوریدا
یشان دارای سابقه تدریس در دانشگاه های آمریکا با سمت مربی رتبه اول هستند.
تالیفات : روانشناسی اجتماعی،نگرش و تغییر نگرش و..

دکتر  بهروز بيرشك
 متولد فروردين۱۳۲۷- تهران
فارغ التحصيل دانشگاه ملى
فوق ليسانس روانشناسى مشاوره - ۱۳۵۳ از دانشكده ايلينوى آمريكا
اخذ مدرك دكترى - ۱۳۵۷ از دانشكده ايلينوى
عضو هيأت علمى دانشگاه علوم پزشكى ايران
فعاليت در انستيتو روانپزشكى تهران
راه اندازى بيمارستان روانى حضرت زهرا (س)
دكتر سيمين حسينيان
متولد  : ۱۳۳۱
مرتبه علمي: استادتمام دانشگاه الزهرا
تحصيلات: دكتري
گروه آموزشي:مشاوره
محل تولد: تهران
دكتراي مشاوره ،كاليفرنيا-لس آنجلس آمريكا
كارشناسي ارشد مشاوره، كاليفرنيا-لس آنجلس آمريكا
كارشناسي مشاوره ،؛دانشگاه تهران -ايران
دکترشکوه نوابى نژاد
- متولد ۱۳۲۵
- لیسانس زبان و ادبیات انگلیسى
- فوق لیسانس مشاوره [دانشگاه آمریکایى بیروت]
- اخذ مدرک دکترى [دانشگاه ایالتى نبراسکا] رشته روانشناسى مشاوره
- استاد تمام گروه مشاوره دانشگاه تربیت معلم
- مدیر گروه مشاوره همان دانشگاه 
- عضو هیأت امناى دانشگاه 
زندگینامه بزرگان روان شناسی / مشاور نیوز
دکتر محمود گلزاری
 سال تولد : ۱۳۲۸ 
محل تولد :  شهر سیرجان در استان کرمان 
تحصیلات:
کارشناسی: رشته روان شناسی بالینی، دانشگاه علامه طباطبایی
کارشناسی‌ارشد: رشته روان شناسی بالینی انستیتو روانپزشکی تهران، دانشگاه علوم پزشکی ایران
پایان نامه: ساخت و اعتبار یابی مقیاس افسردگی کودکان (CDS). 
دکتری: روان‌شناسی دانشگاه علامه طباطبایی
معرفی بزرگان روان شناسی و مشاوره / مشاور نیوز

دکتر علی دلاور 
در سال 1320
محل تولد : خرم آباد 
در سال 1358مدرک دکتری خود را در دانشگاه ایالتی فلوریدا در رشته روش‌های تحقیق و آمار اخذ نمودند
 مرتبه علمی : استادی
 تعداد 137 عنوان مقاله در سمینارهای علمی داخلی و خارجی ارائه و تعداد 19 عنوان کتاب نیز ترجمه و تالیف نموده‌اند.
دکتر  علی محمد  نظری
مرتبه علمی:دانشیار( گروه مشاوره و راهنمایی دانشگاه خوارزمی )
آدرس پست الکترونيک:[email protected]
صفحه اينترنت شخصی:http://cvs.khu.ac.ir/fa/nazari.htm
سوابق تحصیلی
دکتری:  مشاوره خانواده
کارشناسی ارشد:مشاوره و راهنمایی 
کارشناسی:مشاوره و راهنمایی 

صاحب كرسي استادي گروه مشاوره و راهنمايي دانشگاه خوارزمی (تربيت معلم سابق )

در سال 1324 در يك خانواده روحاني در شهر مشهد متولد شدم. تحصيلات ابتدايي و متوسطه خود را در زادگاهم به پايان رساندم و در سال 1346 در دانشسراي عالي به تحصيل در رشته مشاوره و راهنمايي مشغول شدم. اولين كتاب خود را در سال 1349 در حالي كه دانشجوي سال سوم دوره كارشناسي بودم با نام مشاوره در چاپ رساندم. در سال 1350 در وزارت آموزش و پرورش با سمت «مشاور راهنمايي تحصيلي» مشغول خدمت شدم. تحصيلات كارشناسي ارشد خود را در رشته مشاوره در سال 1351 در دانشگاه تهران شروع كردم. در سال 1351 1352 با همسرم خانم دكتر ستيلا علاقبند ازدواج كردم. ثمره اين ازدواج سه فرزند با نام‌هاي سعيد، سميه و آزاده است. فرزندانم به ترتيب در رشته‌هاي كامپيوتر، الكترونيك و كامپيوتر تحصيل كرده‌اند.

اطلاعات شخصي:
1- نام و نام خانوادگي: حسن­ پاشا شريفي
2- تاريخ تولد: 1312        
3- محل تولد: سُنقُر (کرمانشاه)
4- گروه آموزشي:روان­شناسي
5- دانشگاه: دانشگاه آزاد اسلامي
6- مرتبة علمي: دانشيار
7- ايميل:[email protected]
سوابق تحصيلي:
1- اخذ مدرک ديپلم از دانشسراي مقدماتي کرمانشاه در سال 1332
2- اخذ ديپلم ششم متوسطه در رشتة ادبيات به صورت داوطلبانه در سال 1334
3- کسب ليسانس علوم تربيتي در دانش­سراي عالي در سال1341 در تهران
4- کسب فوق ليسانس مشاوره و راهنمايي از دانشگاه تربيت معلم تهران در سال 1348
5- دکتراي روان شناسي در دانشگاه علوم و تحقيقات تهران در سال 1368
نظر سنجی
از نظر شما کدام بخش از مطالب سایت مفید و کاربردی تر هستند ؟
نمایش نتایج