معرفی کتاب چگونه از شکستن خود دست برداریم؟
گاهی احساس می‌کنیم که تمام درها به روی ما بسته است، دیده نمی‌شویم، درک نمی‌شویم و قلب ما دیگر ظرفیت رنج‌های بی‌پایان را ندارد. مگان روکسان، نویسنده‌ی کتاب چگونه از شکستن خود دست برداریم؟ چراغی به دست ما می‌دهد تا در میان تاریکی، خود واقعی‌مان را از نو بیابیم. او تجربیات شخصی خود را از چگونگی مقابله با تله‌های روانی و قرار گرفتن در مسیر بهبود، در اختیار ما قرار داده است. این اثر مهم و خواندنی در فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های ساندی تایمز قرار گرفته است.
درباره‌ی کتاب چگونه از شکستن خود دست برداریم؟
چگونه قلب خود را می‌شکنیم؟ این عنوان فصل اول کتاب چگونه از شکستن خود دست برداریم؟ (How to Stop Breaking Your Own Heart) به قلم مگان روکسان (Meggan Roxanne) است. این نویسنده‌ی بریتانیایی با هم‌دلی و دل‌سوزی بسیار، از رنج‌هایی که در طول زندگی تجربه می‌کنیم، پرده‌برداری می‌کند. مشکلات خانوادگی، روابط سمی، تلاش بیهوده برای جلب توجه دیگران، الگوهای رفتاری ناسالم و... همه‌ی این‌ها کافی است تا در زندگی خود احساس شکست داشته باشیم. اما خبر خوب این است که این احساس از بین‌رفتنی است؛ تنها اگر برای وجود خود ارزش قائل باشیم، انعطاف‌پذیر باشیم و نسبت به تغییر در خود جبهه نگیریم.
مگان روکسان با بیانی ساده و روان، می‌قبولاند که خوشبختی ما نباید به دیگران وابسته باشد. همچنین لازم است به یاد داشته باشیم که مهم‌ترین رابطه، همان رابطه‌ای است که با خودمان داریم. مطالعه‌ی کتاب چگونه از شکستن خود دست برداریم؟ سفری آگاهی‌بخش برای تزکیه‌ی نفس و التیام عاطفی است. مگان روکسان در این مسیر همراه ما است و قدم به قدم به ما یاد می‌دهد که چگونه از قلب خود محافظت کنیم و در صورت آسیب دیدن، چگونه بهبود یابیم.
مرهم قلب‌های شکسته و زخم‌های عمیق در دستان مگان روکسان
زندگی به تنهایی پر از رنج است؛ لااقل با خودمان مهربان باشیم. ممکن است در ابتدا همه چیز درست به نظر برسد؛ دیگران از ما راضی‌اند و با ما خوب رفتار می‌کنند. اما بعد از مدتی به خود می‌آییم و می‌بینیم که در چرخه‌ی معیوب راضی نگه داشتن دیگران گرفتار شده‌ایم و خود واقعی‌مان در این میان گم شده است. این بخشی از ماجرا است؛ مهم است که حتی در اوج ویرانی بدانیم که تنها نیستیم و راه‌هایی برای التیام وجود دارد. مگان روکسان در کتاب چگونه از شکستن خود دست برداریم؟ تجارب شخصی خود را در مواجهه با این شکل از تخریب، ارائه داده و تاب‌آوری را به ما می‌آموزد.
به باور مگان روکسان، کافی است به سیر طبیعی امور اعتماد داشته باشیم و بپذیریم که هر چیزی در زمان مقرر اتفاق خواهد افتاد. تعیین مرزهای سالم در روابط و باور به اینکه قدرت کنترل امور در دست ما است، تاب و توان لازم را برای قرار گرفتن در مسیر بهبود به ما می‌بخشد. با عمل کردن به نکاتی که مگان روکسان در کتاب چگونه از شکستن خود دست برداریم؟ ارائه داده است، کم‌کم احساس می‌کنیم که توسط دیگران دیده می‌شویم، دیگران ما را درک می‌کنند و لایق عشق، احترام و دریافت توجه هستیم.
ترجمه‌ی روان فاطمه رضایی، مطالعه‌ی کتاب چگونه از شکستن خود دست برداریم؟ را لذت‌بخش کرده است. انتشارات کتابراه، این راهنمای روشن‌گر و خوش‌خوان را منتشر کرده و در اختیار علاقه‌مندان قرار داده است.
نکوداشت‌های کتاب چگونه از شکستن خود دست برداریم؟
- من عاشق صفحۀ جمله‌های خوب هستم، پس عجیب نیست که عاشق این کتاب شده‌ام. پیام منحصر‌به‌فرد مگان به ما این است که خودمان را همان‌گونه که هستیم بپذیریم و خوددوستی را در وجودمان پرورش دهیم. (استیون بارتلت، نویسندۀ برجستۀ ساندی‌تایمز)
- گفته‌های مگان روکسان به شما قدرت دیده‌شدن می‌دهند، احساس می‌کنید دیگران درکتان می‌کنند و کمتر از قبل احساس تنهایی می‌کنید. مطالعۀ این کتاب به شما یادآوری می‌کند شایستۀ عشق و پذیرش خودتان هستید. (جی شتی، نویسندۀ پرفروش‌ترین عناوین نیویورک‌تایمز، ازجمله کتاب «مانند یک راهب فکر کن»)
- از روزی که نوشته‌های مگان را خوانده و درکشان کرده‌ام، به‌شدت طرفدار کارهایش شده‌ام. بی‌صبرانه منتظر انتشار کتاب جدیدش هستم، امروز دنیا بیشتر از هروقت دیگری به کارهای او نیاز دارد. (حسین مناور، نویسندۀ کتاب پرفروش ساندی‌تایمز با عنوان «زندگی غمگین، اما زیباست»)
- این کتاب به شما می‌آموزد خودتان را دوست داشته باشید و هیچ‌گاه ارزشتان را نادیده نگیرید. (یونگ پوئبلو، نویسندۀ برجستۀ نیویورک‌تایمز)
کتاب چگونه از شکستن خود دست برداریم؟ برای شما مناسب است اگر
- به کتاب‌های حوزه‌ی خودسازی و توسعه‌ی فردی علاقه‌مند هستید.
- در زندگی خود احساس شکست می‌کنید و روابط آسیب‌زا، روان شما را فرسوده کرده است.
- به دنبال راهنمایی برای بازیابی عزت نفس و تعیین مرزهای سالم در روابط خود هستید.
در بخشی از کتاب چگونه از شکستن خود دست برداریم؟ می‌خوانیم
تصور ما از کمال ناقص است، ما خودمان را با دیگران مقایسه می‌کنیم، غافل از اینکه همگی‌مان باید در مسیرهای منحصربه‌فردی قدم برداریم که برایمان از پیش تعیین شده‌اند. هیچ‌وقت با تقلید از دیگران جوهرۀ واقعی‌مان را نخواهیم یافت؛ زیرا زمانی که آن‌ها در حالت طبیعی در دنیای واقعی خودشان زندگی می‌کنند، ما با تلاش برای تقلید از شیوۀ آن‌ها از جادوی وجودی خودمان غافل می‌شویم، به این امید که زندگی‌ای مثل آن‌ها داشته باشیم. چنین رفتاری شکل ویرانگری از خیانت به خود است.
معمولاً به ما می‌گویند زندگی گزینۀ تکرار ندارد، اما در مواردی مثل این، خواهش می‌کنم دید متفاوتی داشته باشید. زمانی که زندگی را موقعیتی ببینیم که تکرار خواهد شد، دیگر ترس اشتباه‌کردن نداریم، در عوض این ایده را می‌پذیریم که هر قدم یا گام اشتباهی که برمی‌داریم بخشی از مسیر رشد و ترقی است. چیزی به نام شکست وجود ندارد و نیازی به رقابت یا مقایسه نیست. اگر چنین دیدی به زندگی داشته باشیم، به خودمان آن‌قدر آزادی می‌دهیم تا جوهر واقعی‌مان را پیدا کنیم؛ جایی که تلاش برای خودِ واقعی‌بودن بر تلاش برای بی‌عیب‌بودن ارجحیت دارد. چنین باوری ما را از تکرار مسیری که دیگران طی کرده‌اند بی‌نیاز می‌کند. وقتی به زندگی مانند تمرینی نگاه کنید که امکان انجام دوبارۀ آن را دارید، به تلاش ادامه می‌دهید و ایرادها را رفع می‌کنید تا زمانی که همه‌چیز را درست انجام دهید، بعد سراغ فصل بعدی زندگی‌تان می‌روید.
بنابراین، چه نیازی هست که کامل و بی‌نقص باشیم؟ انرژی و زمانی که صرف کامل‌بودن می‌کنیم، درنهایت فقط اتلاف وقت است.
فهرست مطالب کتاب
مقدمه
بخش اول: چگونه قلبمان را می‌شکنیم
فصل اول: خوشبختی‌مان را وابسته به دیگران می‌دانیم
فصل دوم: ما افسانۀ «کمال» را باور داریم
فصل سوم: به‌جای دنبال‌کردن رؤیاهای خودمان در زندگی، رؤیاهای دیگران را دنبال می‌کنیم
فصل چهارم: از ترس روبه‌رو‌شدن با ناشناخته‌ها در منطقۀ امن خودمان می‌مانیم
فصل پنجم: خودمان و اهدافمان را نادیده می‌گیریم
فصل ششم: دیگران را مقصر برآورده‌نشدن انتظاراتمان می‌دانیم
فصل هفتم: به خودمان عشق نمی‌ورزیم و در برابر وابستگی‌های ناسالم آسیب‌پذیر می‌شویم
فصل هشتم: هیولای نفس را پرورش می‌دهیم
بخش دوم: چگونه قلبمان را درمان کنیم
فصل نهم: باید به یاد داشته باشیم که مهم‌ترین رابطه همان رابطه‌ای است که با خودمان داریم
فصل دهم: هر زمان که لازم باشد از نو شروع کنیم
فصل یازدهم: تجربه‌های جدید را با آغوش باز بپذیریم
فصل دوازدهم: تنهایی را به‌عنوان راهی برای شناخت دوبارۀ خودمان بپذیریم
فصل سیزدهم: درخواست کمک را نوعی قدرت ویژه بدانیم
فصل چهاردهم: اگر به کمتر از آنچه لیاقتش را داشته‌ایم، رضایت داده‌ایم، خودمان را ببخشیم
فصل پانزدهم: بپذیریم که دوستی‌ها هم ممکن است روزی به پایان برسند، و این هیچ اشکالی ندارد
فصل شانزدهم: از حقمان دفاع و به خودمان تکیه کنیم
بخش سوم: چگونه از قلبمان مراقبت و محافظت کنیم
فصل هفدهم: به شهود درونی خود گوش کنیم
فصل هجدهم: با بخش‌های ناخوشایند و نامطلوب وجودمان مهربان باشیم
فصل نوزدهم: برای زندگی‌مان هدف و برنامه داشته باشیم
فصل بیستم: دوباره کنترل زمانمان را به دست بگیریم
فصل بیست‌ویکم: به سیر طبیعی امور اعتماد داشته باشیم و بپذیریم که هرچیزی در زمان مقرر اتفاق خواهد افتاد
فصل بیست‌ودوم: قدرت بخشش را بشناسیم
فصل بیست‌وسوم: بهتر است کنترل امور را رها کنیم و به سرنوشت فرصت دهیم
فصل بیست‌وچهارم: وقتش که رسید، چیزی را که باید، رها کنیم
